-
گریه کردم...
جمعه 19 تیرماه سال 1388 15:16
گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم تکیه دادم به غرورم تا دیگه از پا نیفتم گریه کردم گریه کردم .. چه ترانه بی اثر بود مث مشت زدن به دیوار اولین فصل شکستن آخرین خدا نگهدار من به قله می رسیدم اگه هم ترانه بودی صد تا سد و می شکستم اگه تو بهانه بودی اگه هم ترانه بودی اگه تو بهانه بودی گریه کردم گریه کردم اما دردم و...
-
مینویسم...
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 23:26
برای روزها می نویسم...روزهایی سرشار از بودن و نبودنها. برای داستان هایی می نویسم که هیچ گاه نوشته نشدند... برای شعرهایی که هیچ گاه نسرودم... برای کسانی که هیچ وقت نبودند... برای لحظه هایی که از یاد رفتند... برای جملاتی که گفته نشدند... برای ثانیه هایی که نبوذند... می نویسم... برای رویاهایی که از دست رفتند،برای...
-
تقدیر...
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 18:14
باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه دلگیرم از این شهر سرداین کوچه های بی عبور وقتی به من فکر می کنی حس می کنم از راه دور...
-
هنوزم دلتنگم....
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 13:25
یه اتاق تاریک یه سکوت بهت آلود یه آرامش مسموم یه آهنگ ملایم یه جمله عمیق وسط آهنگ بی تو من در همه ی شهر غریبم یه قطره اشک که رو گونه هام لغزید بهم فهموند که چقدر دلم برای داشتنت تنگ شده امشب دستام بهونه دستاتو داره و چشمام حسرت یه نگاه تو اون چهره ی معصومت یه بغض غریب تو گلوم لونه کرده و یه احساس غریبتر داره تبر به...
-
میخوام بگم...
شنبه 7 دیماه سال 1387 21:30
از درد بی کسیت دارم یواش یواش زار میزنم واسه تموم قصه ها اسمتو فریاد میزنم میخوام بگم دوست دارم عاشقتم تا آخرش رسمش نبود که بی وفا منو کشتی از اولش هیچی نخواستم غیر تو و دوست داشتنت همین و بس فکر نمیکردم که میری من میمونم تو این قفس رفتی و من با خاطر عطر تن تو زنده ام رفتی ولی بدون عزیز حقم نبود که بی توام تو این غمار...
-
نمیخواستم....
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1387 16:27
نمیخواستم عکساتو پاره کنم نمیخواستم دلو بیچاره کنم نمیخواستم تو رو آواره کنم ولی مجبور شدم اینکارو کنم نمیخواستم تو بیافتی از چشام نمیخواستم بمونی بازم به پام نمیخواستم ببینم اشک تو رو عزیزم گریه دیگه بسه برو نمیخواستم عشقمو ازت بگیرم نمیخواستم تو بمیری تا بمیرم نمیخواستم نمیخواستم میدونستم تو بری تنها میمیرم نمیخوام...
-
برو....
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 17:32
امروز با هم بودن را تجربه میکنیم و شاید فردا به یاد هم بودن را پس امروزمان را زیبا کنیم به حرمت خاطرات فردا پشت سرت نگاه نکن بذار نگات یادم بره برو پشیمون نمیشی این دفعه بار اخره پشت سرت نگاه نکن حتی اگه صدات کنم حتی اگه گریه کنم زل بزنم نگات کنم مارو نساختن واسه هم تو قسمت من نبودی بذار که از یادت بره یه روزی عاشقم...
-
تو بگو ...
شنبه 20 مهرماه سال 1387 10:55
تو بگو بهار قشنگه من میشم بهار تو تو بگو بمون منم نمیرم از کنار تو تو بگو منو نمیخوای دیگه خسته کردمت گر چه سخته امّا من دور میشم از دیار تو تو بگو سرد هوا منم میشم خورشید تو تو بگو که نا امیدی من میشم امید تو تو بگو دلم گرفته از همه دورنگیها مشکی میشم مظهر یه رنگی میشم واسه تو تو بگو خدا کنه بارون بیاد از آسمون به...
-
برای تو مینویسم....
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 15:32
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم...
-
دلتنگی...
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 10:17
کاش در کتاب قطور زندگی ، سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی... نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم لحظه های دل تنگی بی پایانند...
-
***
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 12:16
کاش یکی بود یکی نبود اول قصه ها نبود چون غزل زندگی من در عشق مرثیه شد.... دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری واز چشمان خونسرد تو پیداست که شور عشق سابق را نداری چه شب هایی که با یاد تو سر شد چه غم هایی که با دل همسفر شد دل من با نگاهت داشت انسی تو رفتی و دل من دربه در شد مرا با غصه ها همدم تو کردی به دست غم...
-
نمیدونی....
دوشنبه 3 تیرماه سال 1387 20:10
یه زخم کهنه روی بالم یه آسمون که چشم به رام نیست به غیر واژه ی غریبی چیزی توی ترانه هام نیست حتی یه آینه پیش روم نیست که اسممو یادم بیاره تنها ترین مسافر شب تو خلوتم پا نمی ذاره ازم نخواه با تو بمونم تو هیچی از من نمی دونی اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمی مونی تو هم کنارم نمی مونی دل من از نژاد عشقه از تو از ترانه...
-
من تو
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1387 22:20
چشم .چشم.2ابرو نگاه من به هر سو پس چرا نیستی پیشم؟نگاه خیس تو کو؟ گوش .گوش 2 تاگوش 2 دست باز یه آغوش بیا بگیر قلبمو یادم تو را فراموش چوب. چوب.یه گردن جایی نری تو بی من دق میکنم میمیرم اگه دور بشی از من دست .دست.2 تا پا مونده یادت همینجا یادت میاد که گفتی بی تو نمیرم هیچ جا من؟من؟یه عاشق همون مجنون سابق
-
تا کدوم؟؟؟
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1387 17:20
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم ؟ تا کجا بی خبر از حال تو باشم؟ مگه میشه از تو دل برید و دل کند؟ بگو می خوام تا ابد مال تو باشم از کسی نیست که نشونی تو نگیرم به تو روزی میرسم من که بمیرم هنوزم جای دو دستات خالی مونده تا قیامت توی دستای حقیرم خاک هر جاده نشسته روی دوشم کی میاد روزی که با تو روبرو شم؟ من که از اول قصه گفته...
-
ازش دلگیرم بی اون من میمیرم .
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 14:04
غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری نه در انتظار یاری نه ز یار انتظــاری غــم اگر به کوه گویم بگریـزد و بریـزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری به غروب این بیابان بنشین غمین و تنها بنگر وفــای یاران که رها کنند یـــــــــاری
-
عاشقونه...
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 16:22
عاشقونه نگام نکن نذار دوباره بشکنم نذار تو این غروب تلخ از همه چی دل بکنم نذار صدای قدمات سکوت عشقو بشکنه که این سکوت لعنتی قشنگترین حرف منه با عاشقونه ی نگات چشامو بارونی نکن واسه یه حس بی دلیل قلبمو قربونی نکن نگاه سردمو ببین دل از کسی نمیبره هیشکی واسه عاشق شدن قلب یخی نمیخره دیگه رو خاک تن من بذر محبت و نباش من...
-
منتظرم....
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 17:50
نه گلایه دارم از تو نه دیگه شکایتی نه یه قصه رو لبامه نه دیگه حکایتی شب تا صبح تو خلوتم به یادِ تو سر می کنم دارم انگار که دیگه جای خالیتو باور می کنم چه جوری به دل بگم از سر راه تو بره دلی که شکسته و هنوز برات منتظره کاش می شد که از گذشته ها برات حرف بزنم بعدِ سال ها نتونستم که ازت دل بکنم یه اتاق قدِ قفس برای گریه...
-
شاید حق داشته...
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1386 15:38
سخت ترین دیدار.... دیدار اونی که به جای همه عشقی که بهش دادی یه قلب زخمی برات یادگار بذاره و تو نگاهش کنی و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کنی هنوزم دوستش داری .......بخوای همه تنهایی رو که به امید برگشت دوبارش تحمل کردی تو گوشش فریاد کنی اما حتی نتونی ........ به چشماش نگاه کنی که بفهمه با همه بدیهاش هنوزم با همه...
-
عشق واقعی...
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 17:28
افلاطون می گه: " اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه
-
خودت را میخواهم....
شنبه 10 شهریورماه سال 1386 20:14
هیچ گاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت امروز سالهاست که از آن روز می گذرد ولی تو هرگز بر نگشتی .......... صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی تو را می خواهم نه خیالت را
-
سرنوشت...
جمعه 25 اسفندماه سال 1385 19:41
اول به نام عشق، دوم به نام تو، سوم به یاد مرگ. بر لوح شیشه ای قلبم می نویسم: یا تو و عشق، یا من و مرگ سرنوشت ننوشت گر نوشت بد نوشت اما باور کن نمی توان سرنوشت را از سر نوشت یک دل که به یک لحظه دو صد عشق پذیرد بگذار چنین قلبی ز اندوه بمیرد بی عشق و محبت نتوان زیست و لیکن یک دل نتواند دو محبت بپذیرد بنجره دلت رابر روی...
-
میمیرم ....
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1385 17:02
میدونم با بودنم غم تو دلت جون می گیره می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره اگه با موندن من باغ تو ویرونه می شه میرم اما می دونم دل بی تو دیوونه می شه فکر نکن که بی کسم خدا به دادم می رسه کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه مرهمی از شب چشمات واسه دردم نداری خورشیدی اما خبر از تنه سردم نداری
-
بی بهانه یاد من باش ....
شنبه 9 دیماه سال 1385 18:43
رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست ارزوهای محالم یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من دل به هیچ کسی نبستم هم ترانه یاد من باش بی بهانه یاد من باش وقت بیداری مهتاب عاشقانه یاد من باش اگه باشی با نگاهت میشه از حادثه رد شد میشه تو اتیش عشقت گر گرفتن و بلد شد اگه دوری اگه نیستی نفس...
-
نبودی...
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 20:07
شبام چه بی ستاره و روزام چه بی فروغه زمونه اینو یادم داده دوست دارم دروغه با قلب من بازی نکن حرفاتو باور ندارم از مستی خیری ندیدم میلی به ساغر ندارم میخوام که تنها بمونم مثل روزای بی کسی مثل قناری تو قفس بی یار و بی هم قفس اگه بگی که عشق می گم یعنی دروغ یعنی شکست دیگه گذشت اون روزا که حرفات تو قلبم مینشست دوست داشتنت...
-
بی خیالش...
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1385 10:25
چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه می کنی چیه دلم شکستی واسه کی داری گریه می کنی چیه دلم غریبی چی دیدی داری گریه می کنی میگی گذاشته رفته اونی که مثل نفست بود میگی دلتو شکسته اونی که همه ی کس تو بود میگی دیدی نموندش پای همه حرفایی که زده بود دل من میدونم داری دیونه میشی اما باز بی خیالش دل من میدونم داری ویرونه میشی اما...
-
ای روزگار لعنتی...
یکشنبه 29 مردادماه سال 1385 18:27
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نمیدم امشب از اون شبهاست که من دوباره دیونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم امشب از اون شبهاست که من دلم میخواد داد بزنم تو شهر این غریبه ها...
-
منو دریاب...
شنبه 21 مردادماه سال 1385 17:25
از تمومه دنیا و داروندارش ، شونه هاتو کم دارم برای بارش زخمی خنجر زهرآگین یارم، تو که تازه اومدی تنها نزارم به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرن منو دریاب خوب من دارم می میرم دیگه حتی نایی نیست برای گفتن خیلی وقت تو سکوت غم اسیرم یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم برگردون عمر...
-
تمامش مال تو....
سهشنبه 17 مردادماه سال 1385 18:40
خانه دل وقتی می آیی تمامش ما ل تو از وجودم هر چه میخواهی تمامش مال تو من فقط یک لحظه دیدارت کنم تنها دمی درعوض هرچه تماشایی تمامش مال تو ازتوهرشب خانه دل روشن ونورانی است هرکه دید گفتا چه شبهایی تمامش ما ل تو این دلم از روزدیدارت شده دریا ولی تو بخواه این دل دریایی تمامش مال تو هرشب از یادتوپرگل میشودصحرای دل به چه...
-
حرفی بزن...
سهشنبه 10 مردادماه سال 1385 10:59
زندگی من مال تو، قلب تو مال من بگو با هم می مونیم از عشق حرفی بزن.... به چشم من نگاه نکن دوباره گریت می گیره ساده بگم که عشق من باید تو قلبت بمیره فاصله بین من و تو از اینجا تا آسمونهاست خیلی عزیزی واسه من اما زبونت بی وفاست برای این در به دری تو بهترین گواهمی دروغ نگو که میدونم همیشه چشم به راهمی قسم نخور که روزگار...
-
سراب غم...
شنبه 7 مردادماه سال 1385 18:24
تنها ستاره ی خیالی من ، تو را در کدامین شب بجویم وقتی که هر شب بی تو بودن را به وسعت گریه در می یابم... همه زندگی و عمرم پای عشق تو حروم شد خوابهای به اون قشنگی با یه کابوس ناتموم شد بعد تو دریای عشقم واسه من سراب غم شد هر چقدر من از تو دورم فاصله با غصه کم شد همه آرزو و عشقم بعد تو شد یه ترانه از تو و عشق تو گفتن...