عشق را خط نزن

گناه تو همین بود نداشتن صداقت اما گناه من بود نکردن خیانت !

عشق را خط نزن

گناه تو همین بود نداشتن صداقت اما گناه من بود نکردن خیانت !

من تو



چشم .چشم.2ابرو نگاه من به هر سو

پس چرا نیستی پیشم؟نگاه خیس تو کو؟

گوش .گوش 2 تاگوش 2 دست باز یه آغوش

بیا بگیر قلبمو یادم تو را فراموش

چوب. چوب.یه گردن جایی نری تو بی من

دق میکنم میمیرم اگه دور بشی از من

دست .دست.2 تا پا مونده یادت همینجا

یادت میاد که گفتی بی تو نمیرم هیچ جا

من؟من؟یه عاشق همون مجنون سابق



تا کدوم؟؟؟



تا کدوم ستاره دنبال تو باشم ؟

تا کجا بی خبر از حال تو باشم؟

مگه میشه از تو دل برید و دل کند؟

بگو می خوام تا ابد مال تو باشم

از کسی نیست که نشونی تو نگیرم

به تو روزی میرسم من که بمیرم

هنوزم جای دو دستات خالی مونده

تا قیامت توی دستای حقیرم

خاک هر جاده نشسته روی دوشم

کی میاد روزی که با تو روبرو شم؟

من که از اول قصه گفته بودم

غیر تو با سایه م نمی جوشم



ازش دلگیرم بی اون من میمیرم .



غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری

نه در انتظار یاری نه ز یار انتظــاری

غــم اگر به کوه گویم بگریـزد و بریـزد

که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

به غروب این بیابان بنشین غمین و تنها

بنگر وفــای یاران که رها کنند یـــــــــاری



عاشقونه...



عاشقونه نگام نکن نذار دوباره بشکنم

نذار تو این غروب تلخ از همه چی دل بکنم

نذار صدای قدمات سکوت عشقو بشکنه

که این سکوت لعنتی قشنگترین حرف منه

با عاشقونه ی نگات چشامو بارونی نکن

واسه یه حس بی دلیل قلبمو قربونی نکن

نگاه سردمو ببین دل از کسی نمیبره

هیشکی واسه عاشق شدن قلب یخی نمیخره

دیگه رو خاک تن من بذر محبت و نباش

من دیگه دوست ندارم برو و تنهام بزار



منتظرم....

 



نه گلایه دارم از تو نه دیگه شکایتی

 نه یه قصه رو لبامه نه دیگه حکایتی

 شب تا صبح تو خلوتم به یادِ تو سر می کنم

 دارم انگار که دیگه جای خالیتو باور می کنم

 چه جوری به دل بگم از سر راه تو بره

 دلی که شکسته و هنوز برات منتظره

 کاش می شد که از گذشته ها برات حرف بزنم

 بعدِ سال ها نتونستم که ازت دل بکنم

 یه اتاق قدِ قفس برای گریه هام بسه

 آیینه بی تاب و قراره واسه تو دل واپسه

 نه غزل مونده تو شعرم نه دیگه ترانه ای

 که برات بسازم از نو شب عاشقانه ای



شاید حق داشته...




سخت ترین دیدار.... دیدار اونی که به جای همه عشقی که بهش دادی یه قلب زخمی برات یادگار بذاره و تو نگاهش کنی و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کنی هنوزم دوستش داری .......بخوای همه تنهایی رو که به امید برگشت دوبارش تحمل کردی تو گوشش فریاد کنی اما حتی نتونی ........ به چشماش نگاه کنی که بفهمه با همه بدیهاش هنوزم با همه قلبت دوستش داری اما ببینی چشماش داد می زنه که دلش ماله یکی دیگس .... تمام روزهایی که تنها بودی




عشق واقعی...

 

افلاطون می گه: " اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه

 

خودت را میخواهم....

 

هیچ گاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم

نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت

امروز سالهاست که از آن روز می گذرد

ولی تو هرگز بر نگشتی ..........

صدایت در گوشم زمزمه می شود

و نگاهت در ذهنم مجسم

ولی تو را می خواهم نه خیالت را

 

سرنوشت...

 



اول به نام عشق، دوم به نام تو، سوم به یاد مرگ. بر لوح شیشه ای قلبم می نویسم: یا تو و عشق، یا من و مرگ

سرنوشت ننوشت گر نوشت بد نوشت اما باور کن نمی توان سرنوشت را از سر نوشت

یک دل که به یک لحظه دو صد عشق پذیرد بگذار چنین قلبی ز اندوه بمیرد بی عشق و محبت نتوان زیست و لیکن یک دل نتواند دو محبت بپذیرد        

بنجره دلت رابر روی عشق باز کن اگر نتوانستی بدان قبلاکسی وارد شده



میمیرم ....

 

میدونم با بودنم غم تو دلت جون می گیره 

می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره

 اگه با موندن من باغ تو ویرونه می شه

 میرم اما می دونم دل بی تو دیوونه می شه

 فکر نکن که بی کسم خدا به دادم می رسه

 کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه

  مرهمی از شب چشمات واسه دردم نداری

 خورشیدی اما خبر از تنه سردم نداری

 

بی بهانه یاد من باش ....

 

رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم

 

 بی تو من اسیر دست ارزوهای محالم

 

 یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم

 

 غیر تو که دوری از من دل به هیچ کسی

 نبستم

 

 هم ترانه یاد من باش بی بهانه یاد من باش

 

 وقت بیداری مهتاب عاشقانه یاد من باش

 

 اگه باشی با نگاهت میشه از حادثه رد شد

 

 میشه تو اتیش عشقت گر گرفتن و بلد شد

 

 اگه دوری اگه نیستی نفس فریاد من باش

 

 تا ابد تا ته دنیا تا همیشه یاد من باش

 

نبودی...

 

 شبام چه بی ستاره و روزام چه بی فروغه

 زمونه اینو یادم داده دوست دارم دروغه

 با قلب من بازی نکن حرفاتو باور ندارم

 از مستی خیری ندیدم میلی به ساغر ندارم

 میخوام که تنها بمونم مثل روزای بی کسی

 مثل قناری تو قفس بی یار و بی هم قفس

 اگه بگی که عشق می گم یعنی دروغ یعنی  شکست

 دیگه گذشت اون روزا که حرفات تو قلبم  مینشست

 دوست داشتنت هم دیدیم عاشقانه هاتم  شنیدیم

 بذار که راحتت کنم به اخر خط رسیدیم

 میخوام برم یه گوشه ای تو کنج خلوت خودم

 اگه خدا کمک کنه عشقتو از یاد ببرم

 لبهامو هم میزارم تا نگیره اهم دامنت

 چشمامو دلداری میدم عادت میشه ندیدنت

 شیرین ترین لیلی بودم واسه شبای بیستون

 فرهاد مجنون نبودی واسه من بی همزبون