افلاطون می گه: " اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه
هیچ گاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم
نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت
امروز سالهاست که از آن روز می گذرد
ولی تو هرگز بر نگشتی
..........صدایت در گوشم زمزمه می شود
و نگاهت در ذهنم مجسم
ولی تو را می خواهم نه خیالت را
شبام چه بی ستاره و روزام چه بی فروغه
زمونه اینو یادم داده دوست دارم دروغه
با قلب من بازی نکن حرفاتو باور ندارم
از مستی خیری ندیدم میلی به ساغر ندارم
میخوام که تنها بمونم مثل روزای بی کسی
مثل قناری تو قفس بی یار و بی هم قفس
اگه بگی که عشق می گم یعنی دروغ یعنی شکست
دیگه گذشت اون روزا که حرفات تو قلبم مینشست
دوست داشتنت هم دیدیم عاشقانه هاتم شنیدیم
بذار که راحتت کنم به اخر خط رسیدیم
میخوام برم یه گوشه ای تو کنج خلوت خودم
اگه خدا کمک کنه عشقتو از یاد ببرم
لبهامو هم میزارم تا نگیره اهم دامنت
چشمامو دلداری میدم عادت میشه ندیدنت
شیرین ترین لیلی بودم واسه شبای بیستون
فرهاد مجنون نبودی واسه من بی همزبون
چیه دلم گرفتی
واسه چی داری گریه می کنی
چیه دلم شکستی
واسه کی داری گریه می کنی
چیه دلم غریبی
چی دیدی داری گریه می کنی
میگی گذاشته رفته
اونی که مثل نفست بود
میگی دلتو شکسته
اونی که همه ی کس تو بود
میگی دیدی نموندش
پای همه حرفایی که زده بود
دل من میدونم داری دیونه میشی
اما باز بی خیالش
دل من میدونم داری ویرونه میشی
اما باز بی خیالش
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نمیدم
امشب از اون شبهاست که من دوباره دیونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم
امشب از اون شبهاست که من دلم میخواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم فریاد بزنم
از این همه دربدری تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از تمومه دنیا و داروندارش ،
شونه هاتو کم دارم برای بارش
زخمی خنجر زهرآگین یارم،
تو که تازه اومدی تنها نزارم
به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرن
منو دریاب خوب من دارم می میرم
دیگه حتی نایی نیست برای گفتن
خیلی وقت تو سکوت غم اسیرم
یک لحظه خوبی به من بده
از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی
به هر دری در می زنم
برگردون عمر رفتمو،حتی واسه یه ثانیه
دلخوش کنم ، حتی دروغ
از من مگه چی باقی؟
غربتم را ،آشنایی کنم بهارم
روزامو دریاب عزیز ، دور شد قطارم
تنها یک ثانیه عاشقی به جز این،
هیچ توقعی از این روزا ندارم
زندگی من مال تو، قلب تو مال من بگو با هم می مونیم از عشق حرفی بزن....
به چشم من نگاه نکن
دوباره گریت می گیره
ساده بگم که عشق من
باید تو قلبت بمیره
فاصله بین من و تو
از اینجا تا آسمونهاست
خیلی عزیزی واسه من
اما زبونت بی وفاست
برای این در به دری
تو بهترین گواهمی
دروغ نگو که میدونم
همیشه چشم به راهمی
قسم نخور که روزگار
به کام ما دو تا نبود
به هر کی عاشقه بگو
غم که یکی دو تا نبود
تنها ستاره ی خیالی من ، تو را در کدامین شب بجویم وقتی که هر شب بی تو بودن را به وسعت گریه در می یابم...
همه زندگی و عمرم
پای عشق تو حروم شد
خوابهای به اون قشنگی
با یه کابوس ناتموم شد
بعد تو دریای عشقم
واسه من سراب غم شد
هر چقدر من از تو دورم
فاصله با غصه کم شد
همه آرزو و عشقم
بعد تو شد یه ترانه
از تو و عشق تو گفتن
واسه من شده بهانه
گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی که ببوس روی نیلوفر را
از عشق تو گونه های او بوسیدم
گفتی که برای باغ دل پیچک باش
بر یاسمن نگاه تو پیچیدم
گفتی که برای لحظه ای دریا شو
دریا شدم و تو را به ساحل دیدم
گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه ی بی وفایی ات رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم
دیگه تحویل نمیگیری ما رو مثل قدیما
رک و راست بهم میگی برو سراغ من نیا
راست بگو کی تو دلت ناخونده جای من اومد
اخه زیراب دلم رو کی پیش چشم تو زد؟
کی بود اون حسودی که از بدیام پیش تو گفت
کی بود اون نارفیقی که از عاشقیم واست نگفت
یه سری عاشق تو بودن و بعضی دشمنم
چشم نداشتن انگاری ببینن مارو باهم
حالا که شلوغ شده دوروبرت با رفقا
میری تنهام میذاری اینه رسم عشق و وفا؟؟
یادته بهم میگفتی که فقط منو داری؟؟
هر نفس به خاطرم ماه و ستاره میاری؟
باشه عیبی نداره تو خوش باشی ما هم خوشیم
اگه قسمت اینه که ما به دل هم نباشیم
ولی یادم نمیره لحظه ی دل کندن تو
نمی بخشم نمی بخشم دیگه هرگز دل تو!!
غم غربت چشات مثل غروب دریاست نشسته در نگاه من یه دنیا عشق و التماس بد جور دلم تنگه واست می خوام که باز ببینمت ستاره ی سهیلمی از آسمون بچینمت منی که با شبنم نگاه می گرفتم وضو دوباره دیدن تو واسم شده یه آرزو می خوام واسه آخرین بار بگیرمت در آغوش شاید که این بار غمت بشه واسم فراموش واست نوشتم نامه ای شاید دلت بسوزه نیستی اما دوست دارم هنوزم که هنوزه می دونم قلب شکستت واسه اون که رفته تنگه واسه آدمای عاشق همیشه دنیا قشنگه نزار این آبی دریا بشه رنگ نا امیدی شاید اون که رفته برگشت آخه فردا رو چه دیدی